چهارشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۳

مشکل اصلي براي من از وقتي شروع شد که به من خبر دادن که وبلاگم فيلتر شده. من اون موقع زياد اهميتي به اين حرف ندادم چون خودم همون موقع دو تا کارت از دو شرکت مختلف استفاده ميکردم و وبلاگم توسط اون دو شرکت فيلتر نشده بود.

اما الان حدود دو ماهه که با هر کارتي که سراغ وبلاگم ميرم دسترسي رو ممنوع اعلام ميکنه.

من از روز اولي که شروع به نوشتن وبلاگ کردم خيلي حواسم بود که چيزي ننويسم که برام دردسر درست کنه. اصلا هم نميتونم بفهمم چرا وبلاگ من فيلتر شده الان اگر از تو ايران به اينترنت وصل بشين ميتونين به سراغ خيلي از وبلاگها برين. اما يه سري وبلاگ هم هستن که ممنوع الورود هستن اين معني اش اينه که اسامي وبلاگ ما رو با قصد و نيتي و به دلايلي انتخاب کردند و ما خلافکاريم. يعني اگه بتونن ما رو بگيرن يه بلايي سرمون ميارن.

من هر وقت به اين موضوع فکر ميکنم تنم ميلرزه. هر بار که سراغ کي بورد ميرم ميگم نکنه اين کلمه اي که مينويسم ممنوع باشه. شايد اين جمله باعث دردسر بشه يا شايد اصلا همين پست باعث بشه برم اوين.

اينطوري شما نميتونين کوچکترين تمرکزي روي نوشته اتون بکنين. در نتيجه هي کمتر و کمتر مينويسن و بعد ميبينين که اصلا ديگه نميتونين بينويسين.

من البته به قانون گرايي ايمان کامل دارم. من از ته دلي معتقدم که همين ما وبلاگ نويسها و روزنامه نويسها اينقدر چرت و پرت نوشتيم به آقايون راس کار، نازکتر از گل گفتيم که ناچار شدن تمام وقتشون رو بذارن براي دستگيري ما اونوقت از کنار گوشمون محمد بسيجه در اومده که بيست و نه بچه رو کشته.

من ميخوام ديگه ننويسم. بيشتر به اين دليل که ميخوام شبها راحت بخوابم. اگه بهمن ماه از ايران رفتم از تو کشور جديدي که خواهم رفت دوباره خواهم نوشت اگر هم نتونستم اين بهمن ماه برم بالاخره يه روز يه بهمن ماهي ميرسه که من از ايران خارج شم. اونوقت با خيال راحت هرچي ميخوام مينويسم.

خواهرانه به همه وبلاگ نويسهايي که اسم وبلاگشون فيلتر شده توصيه ميکنم يا خودشون تعطيل کنن يا اصلا اگه موافقين همه با هم بريم خودمون رو معرفي کنيم ببينم اونوقت نيروي انتظامي وقتش رو ميذاره قاتلها رو بگيره؟

اين حرف رو هم اگه نزنم ميترکم. برين اين عکس رو نگاه کنين. آقاي بسيجه با پيراهن نو و اتو کشيده رفته تو دادگاه. يادتون مياد اکبر گنجي رو يه فصل کتک زدن که براي حضور در دادگاه بايد لباس زندان بپوشي و ايشون زير بار نميرفت و آخرش هم با لباس زندان بردنش تو دادگاه؟

خودتون فکر نميکنين اکبر گنجي خيلي خطرناکتر از بسيجه است؟