سه‌شنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۷

اون قدیمها که من تازه وبلاگ درست کرده بودم اصلا امکان گذاشتن عکس وفیلم نداشت. الان هم اینها برداشتن آخر هوششون رو به کار بردن اونوقت امکان اضافه کردن فیلم رو گذاشتن ولی صدا نمیتونین رو وبلاگتون بذارین.
من یه فایل صوتی دارم که به نظرم جالبه
اسم شاعرش رو ولش کنین اما بشنوین
واقعا شنیدنیه
فقط من این شعر رو اینجا و اینجا آپلود کردم امیدوارم بتونین بشنوین.( تو یکیشون با شماره 776104 مشخص شده)
یه تیکه اش رو اینجا براتون مینویسم

....
تو خواب دیدم محشر کبرا شده# محکمه الهی برپا شده
خدا نشسته مردم از مرد و زن# ردیف ردیف مقابلش ایستادن
......
از توی جمع یکی بلند شد ایستاد# بلند بلند هی صلوات فرستاد
از اون قیافه های حق به جانب# هم از خودی شاکی هم از اجانب
گفت چرا هیشکی روسری سرش نیست# پس چرا هیشکی پیش همسرش نیست
چرا زنها اینجوری بد لباسن؟# مردای غیرتی کجا پلاسن؟
خدا بهش گفت بتمرگ حرف نزن# اینجا که فرقی ندارن مرد و زن
.......
خیام اومد یه بطری هم تو دستش# رفت توی گوشه ای گرفت نشستش
حاجی بلند شد با صدای محکم# گفت این آقا باید بره جهنم
خدا بهش گفت تو دخالت نکن# به اهل معرفت جسارت نکن
بگو چرا به خون این هلاکی؟# این که نه مدعی داره نه شاکی
نه مال این نه مال اونو برده# فقط عرق خریده رفته خورده
آدم خوبیه هواش رو داشتم# اینجا خودم براش شراب گذاشتم
.......
یهو شنیدم ایست خبر دار دادن# نشسته ها بلند شدن ایستادن
دیدم دارن تخت روون میارن#فرشته ها رو دوششون میذارن
مونده بودم این دیگه کیه خدایا#تو محشر اینکارا چیه خدایا
همون که کارش عالی بود اون دیگه#‌بگین بابا توماس ادیسون دیگه
خدا بهش گفت دیگه پایین نیا#یه راست برو بهشت پیش انبیا
از روی پل نری یه وقت میافتی#میگم هوایی ببرند و مفتی
.....