چهارشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۳

تو اين تعطيلات نشستم فيلم ماتريكس رو ديدم. هر سه قسمتش رو پشت سر هم ديدم. (خدا منو ببخشه) الان فقط به نظرم رسيد چند تا چيز در موردش بگم
اول اين كه اين آقا كه قرار بود ناجي كل بشريت باشه سر آخر تبديل شد به يه برنامه آنتي ويروس كه تونست ويروسي به اسم بازرس اسميت رو بكشه. يه برنامه آنتي ويروس ارزش اين همه وقت تلف كردن رو داشت؟
دوم اينكه اون ماشينها با اون قدرت عظيمشون كه ديگه داشتن به راحتي زايان رو تسخير ميكردن يهو سر يك معامله مسخره با نيو تو اوج پيروزي عقب نشست و زايان رو خراب نكرد.
سوم اينكه ماشين با اون قدرت چطور نتونسته يه برنامه آنتي ويروس بنويسه بزنه پدر هر چي بازرس اسميته در بياره؟
چهارم اينكه بازرس اسميت تو قسمت دوم با يه گروه چند هزار نفري ميريزن سر نيو و حريفش نميشن و نيو آخرش با پرواز كردن از صحنه در ميره اما تو قسمت سوم فيلم بازرسه ياد ميگيره پرواز كنه و معلوم نميشه چطوري ياد ميگيره. همينطوري هر وقت كارگردان هوس كرد كه يه هنرپيشه نبايد پرواز كنه.
پنجم اينكه اصلا مشكل حل نشد كه. باز هم ماشينها سر كار موندن و اصلا كسي نابودشون نكرد. برنامه ها هم سرجاشون موندن (‌اون اوراكل و اون آقاي پير برنامه نويس و ....حتي يه گربه برنامه هم آخر فيلم نشون دادن.)‌فكر ميكنم آقاي واچوفسكي ناچاره دوباره يه نيو جديد پيدا كنه يه راه ديگه براي از بين بردن ماشينها پيدا كنه.
ششم اينكه اصلا اين ماشينها براي چي با ادمها ميجنگيدن؟ آدمها براي اينكه حال ماشينها رو بگيرين يه كاري كردن كه آسمون ابري شد و دسترسي ماشينها با انرژي خورشيد قطع شد بعد هم ماشينها برداشتن آدمها رو برده كردن و از انرژي آدمها استفاده كرد و...
خب خداييش رو بگيرين تقصير آدمها ست ديگه. از اول براي چي برداشتن آسمون رو ابري كردن؟ ماشينها ازخورشيد انرژيشون رو ميگرفتن آدمها هم زندگيشون رو ميكردن ديگه.
آخر هم اينكه اگه اين فيلم رو گير آوردين حتما ببينين. اون صحنه هاي تروكاژش ارزش يه بار ديدن رو داره

چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۳

اين عكس رو ببينين
واقعيه ها
من شرمنده شدم
اينقدر مردم برداشتن دعوتنامه جي ميل رو فروختن كه ديگه دعوتنامه نميفرستن.
من براي هفت نفر از دوستاني كه درخواست كرده بودند دعوتنامه فرستادم اما ديگه هنوز خبري نشده.